یک جوان روستایی به جای آمدن به شهر ،در روستایش ماند وبه شهرت رسید
از زمانی که شبکههای اجتماعی در یک تلفن همراه جا شد، وارد فصل جدیدی از عصر ارتباطات شدیم، دوره و زمانهای عجیب و غریب که خیلی از آدمهای آن به دنبال دست و پا کردن یک شخصیت مجازی در فضای مجازیاند.
بیشتر شخصیتجویان در فضای مجازی، موجی به راه انداختهاند که به هر نحوی دارندگی و برازندگی واقعی یا غیر واقعیشان(!) را با انتشار تصاویری در این رابطه به رخ دیگران بکشند؛ خانه، اتومبیل، سفرهای خارجی و… که در قاب یک عکس « سلفی» این پز اجتماعی و شخصیتسازی را تکمیل میکند.
حالا فکرش را بکنید این وسط، یک چوپان ساده روستایی، نه به هوای شهرت و کسب شخصیت مجازی= که به خاطر عشق به روستا، کارش و طبیعت، دست به کار میشود و با دوربین ساده تلفن همراه، عکسهایی میاندازد که در آنها، زندگی، کار و تلاش بی ریای روستایی جریان دارد.
ماجرا از زمانی شروع شد که این چوپان، هر روز این تصاویر را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد تا به قول خودش، دیگران هم لذت طبیعت را با این تصاویر مزه مزه کنند.
اما این تصاویر خیلی بیشتر از آنچه که چوپان تصور میکرد به مذاق کاربران خوش آمد و با استقبال بینظیر جمع چند هزار نفری کاربران روبهرو شد تا آنجا که صفحه اینستاگرام چوپان، توجه نشریات و شبکههای خارجی را نیز جلب کرد!
من «سالار پولاد» نیستم!
«سالار پولاد» نام صفحه اینستاگرام این چوپان خوشذوق است. اما او سالار پولاد نیست! نام چوپان معروف گزارش ما « محمد قاسم ترابی» است که خودش را در صفحه مجازی اینطور معرفی میکند؛ «یک دهاتی،کشاورز و چوپان شمالی»!
برچسبهایی که حداقل در فضای مجازی، خیلیها از آن فرار میکنند. اما محمد در موردش میگوید: «من به این سه چیز افتخار میکنم که روستازاده، کشاورز و چوپانم.»
دو سال پیش، وقتی برادر محمد یک گوشی تلفن همراه خرید، برنامه اینستاگرام برایش نصب کرد و به محمد گفت که باید برای صفحهاش یک اسم انتخاب کند.
محمد آن موقع به فکر دو حیوان با وفایی افتاد که 13 سال به او خدمت کردند و نگهبان گلهاش بودند دو جفت سگ به نام سالار و پولاد. به همین خاطر «سالار پولاد» شد اسم صفحه ایسنتاگرام این چوپان.
نگاه عاشقانه به زندگی
محمد 30 ساله است و اهل یکی از روستاهای گز شرقی شهرستان بندر گز. خودش میگوید: «دپیلمم را به زحمت گرفتم». محمد 3 سالی میشود که ازدواج کرده و حالا یک دختر 2 ساله دارد.
او برخلاف خیلی از آدمها اصلا دوست ندارد دل از روستا بِکند و در شهر زندگی کند، با تاسف میگوید: «خیلی از دوستان و هم سن و سالهایم زادگاهشان را ترک کردند و به شهر رفتند.
اگر بگویم در روستا تنها ماندهام دروغ نگفتهام. این خیلی سخت است. آخر بچههایی که در روستاها با هم بزرگ میشوند خیلی به هم وابستهاند. هم من به دوستانم وابسته بودم و هم آنها به من، حتی چند بار هم بنده خداها برایم کار پیدا کرده بودند.
در شهر، در چند رستوران مختلف. اما قبول نکردم. آخر من عاشق کار و زندگیام هستم. من این روستا را نمیتوانم ترک کنم. عذابم میدهد فکر اینکه دیگر گل کردن درختان باغهای روستا را نبینم، همینطور پاییز و برگریزان را و برف روی شیروانیها را.
من نمیتوانم خیلی شاعرانه و ادبی حرف بزنم اما اینطور برایتان بگویم که اگر هزار بار دیگر هم دوباره متولد شوم هیچوقت حتی حاضر نمیشوم زندگی دیگری به غیر از این نوع زندگیای که حالا دارم را امتحان کنم.
فکر و خیالم، دلم، آرزوها، اهداف و همه چیزم همینجاست. در کنار خودم. در این روستا. شاید نگاه عاشقانهام به این نوع زندگی در عکسهایی که میگیرم پیداست، فکر میکنم به همین خاطر است که مردم آنها را دوست دارند و دنبال میکنند.
روزهای من در قاب عکسها
محبوب شدن صفحه اینستاگرام این چوپان تنها به خاطر عکسهای سادهای است که به قول خودش زندگی در آن جاری است. محمد از اتفاقات زیبایی که هر روز در مسیر زندگیاش رخ میدهد عکس میاندازد و شرح عکس سادهای برای آنها مینویسد.
مثلا از دو جوجه تیغی کوچولویی که یک روز در مسیرش بی مادر رها شده بودند، خرگوش وحشیای که خیلی اتفاقی در قاب دوربین موبایل چوپان قرار گرفت.
عکسهایی مربوط به یک روز پرکار خودش که از ساعت 3 و نیم بامداد آغاز میشود و تا 8 شب ادامه دارد.
تصاویر زیبایی از دامداری؛ شیر دوشیدن، پشم چیدن، تولد بره و بزغالهها گرفته تا باغداری و کشاورزی، برداشت میوه، هرس کردن، شالیکاری و…
به تصویر کشیدن این اتفاقات ساده باعث شد روز به روز تعداد دنبال کنندگان محمد در فضای مجازی بیشتر شود. تا آنجا که به گفته این چوپان؛ حالا20 در صد دنبال کنندگان صفحه او خارجی هستند.
آقا اشتباه گرفتی!
محمد برایمان از اولین باری میگوید که فهمید عکسهای سادهاش به سر زبانها افتاده و حسابی معروف شده است.
« اولین بار یکی از شبکههای خارجی زمانیکه یکی از مجلات خارجی در مورد صفحه اینستاگرامم مقاله نوشته بود، عکسهایی را که در صفحه گذاشته بودم.
در قالب گزارش کوتاهی نشان داد و گزارشگر گفت:« عکسهای زیبا در صفحه اینستاگرام «سالار پولاد»، چوپان و کشاورز ایرانی سوژه مجلات خارجی شد!
برایم جالب بود که آنها تصور میکردند من نامم سالار پولاد است.همزمان با این ماجرا با خبرنگار خبرگزاری مهر نیز مصاحبه کردم.»محمد در پایان از احساسش در مورد شهرتی میگوید که این روزها در فضای مجازی به دست آورده است: «اصلا دوست ندارم با انگشت نشانم بدهند.
دلم نمیخواهد مشهور شوم. هدفم به شهرت رسیدن نبود و نیست. تنها میخواهم مردم را با طبیعت و روستا آشتی بدهم، چند روز پیش برای اولین بار کاری برایم پیش آمد که مجبور شدم به شهر بروم، توی تاکسی راننده مرا شناخت اما خیلی محترمانه به او گفتم «آقا اشتباه گرفتی» !