نوشته: جاوید سرایی
ناشر: عصرارتباط
در سالهای اخیر اغلب جامعهشناسان، جمعیت شناسان و دیگر متفکران در مورد مفهوم هویت و تحولات هویتی ناشی از انقلاب فناوری اطلاعات و ارتباطات، بهخصوص در نسل جوان، مطالعه کردهاند. برخی، بسیاری از تنشهای اجتماعی و بحرانهای اخلاقی در کشورهای مختلف جهان، از جمله کشور ایران را به تعارض هویتی افراد جامعه نسبت دادهاند.
برخی سیاستمداران، از بیهویتی نسل جوان سخن میگویند. بدیهی است که مفهوم هویت در سالهای اخیر، به شدت متاثر از فناوری اطلاعات و ارتباطات بوده است. اینترنت و فضای مجازی نقشی پررنگ در شکلگیری (یا تغییر) هویت کاربران (بهخصوص جوانان) داشته است. جامعه اطلاعاتی با حذف "محدودیت مکان" و "گسترش دسترسی به اطلاعات"، شکلی از هم زمانی را در پی داشته است.
برای هویت تعاریف متعددی وجود دارد. گافمن اعتقاد دارد که هویت «تلاش انسان برای بروز تمایز نسبت به دیگران است، در حالیکه به رفتار خود شکل میدهد". تاجفل تاکید دارد: «هویت اجتماعی، آگاهی فرد از تعلق به گروه اجتماعی معین و ارزش و اهمیت عاطفی این عضویت برای فرد است». کاستلز هویت را "سرچشمه معنا و تجربه برای مردم" میداند. او باور دارد که هویت، "فرآیند معناسازی بر اساس یک ویژگی فرهنگی یا مجموعه به هم پیوستهای از ویژگیهای فرهنگی است که بر دیگر منابع معنایی اولویت داده میشود و برای هر طبقه خاص یا برای هر گروه ممکن است چندین هویت وجود داشته باشد". دورکیم در تعریف هویت، مینویسد: «شیوههای تصور زمان و مکان از زندگی اجتماعی انسان منشا میگیرد و تاثیری اساسی بر باورهای هویتی دارد». ساسن هویت را "سازماندهنده معنا" میداند و معنا را "یکی شدن فرد با گروه" تعریف میکند. در تمامی تعاریفی که تا دو دهه پیش از هویت ارایه میشد، "جغرافیای مشخص" نقش محوری داشت. بدین ترتیب، بدیهی دانسته میشد که هویت در محدوده جغرافیایی مشخص شکل میگیرد و تحولات هویتی، تحت تاثیر تغییرات جغرافیایی، در طول زمان است. از سوی دیگر، رکن دوم در شکلدهی به هویت، "گروه اجتماعی مشخص" است. یعنی هویت به معنای درک یک فرد از عضویت و تعلق به یک جمع است.
شرح هدف
اکنون برای نخستین بار در تاریخ، انسانها به واسطه فناوری اطلاعات و ارتباطات بهصورت یک اجتماع هم زمان (اما، با جغرافیای متفاوت) درآمدهاند که گسترش ارتباطات و انباشتگی اطلاعات آنان را با یکدیگر مشترک کرده است. این اشتراک نوعی "هویت جمعی مجازی" ایجاد کرده است که در کنار دیگر ابعاد هویتی هر فرد (مانند هویت ملی، هویت قومی و...) هویت فردی را شکل میدهد. اما در این میان ما با چالشی جدی مواجه هستیم: تعارض میان این شکل هویت ترکیبی که در جوانان (بهواسطه استفاده گسترده از فناوری اطلاعات و ارتباطات) پررنگتر است با هویت غالب پیشین که در نیروهای سنتی و محافظه کار کشورهای مختلف جهان پررنگتر است. بدین ترتیب نوعی عدم درک هویتی میان این دو گروه رخ داده که منجر به شکلی از گسست گفتمانی شده است. مشکل اصلی در این میان، شتاب تغییرات است که فرصت تحولات هویتی را سلب کرده است. این تغییرات در زمانی کوتاهتر از یک نسل شکل گرفته است: به ناگهان افرادی با سازههای هویتی متفاوت و از بسترهای فرهنگی گوناگون در زمانی واحد با یکدیگر مرتبط شدهاند و حجم انبوهی از اطلاعات را در اختیار دارند. این شکلی از پناهندگی و مهاجرت است که از یک مکان به مکان دیگر صورت نگرفته، بلکه از یک "مکان" به "بیمکانی" (و همزمانی) است. اما این کاشفان سرزمینهای مجازی با شرایطی روبهرو شدهاند که انتظار آنرا نداشتند. ریشههای فرهنگی، اعتقادی و جغرافیایی که هویت آنان را شکل میداد چنان متمایز بود که راهنمای مناسبی برای روبهرو شدن با دیگران در سطحی گسترده نیست. اگر با هویت پیشین وارد این دنیای جدید شویم، این احساسات، اندیشهها، باورها و تصورات دچار اختلال میشود. به همین دلیل به سرعت سازههای هویتی جدیدی در این فضای مجازی شکل میگیرد که با تعریف سنتی (از منظر کسانیکه وارد این دنیا نشدهاند) نوعی بیهویتی است. اینجا نقطه گسست دو نمود هویتی است که یکی بیشتر بر "جغرافیای مشترک گروهی" تکیه دارد و دیگری بیشتر بر "همزمانی گروهی".
سوالهای پژوهشی
- آیا اساسا میتوان از "هویت مجازی" یا "هویت شبکهای" نام برد؟
- آیا میتوان ادعا کرد که اهمیت "مکان" در شکلگیری هویت از میان رفته است؟
- آیا میتوان تعارضهای هویتی دنیای امروز را به سرعت تغییرات اجتماعی و فرهنگی نسبت داد؟
- آیا تغییر مفهوم «تعلق به گروه اجتماعی مشخص» از گروههای عینی به گروههای مجازی اصلیترین دلیل تمایز هویت افراد در یک جامعه نیست؟
- آیا میتوان ادعا کرد که هویت مجازی ریشه در سیال بودن و تغییر مستمر گروهها در فضای مجازی دارد؟
- آیا تعارض هویتی دلیل اصلی تعارضات اجتماعی در کشورهای مختلف جهان است؟
فرضیهها
در مورد هویت و اثر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر آن میتوان مطالعات گستردهای داشت و فرضیههای متعددی مطرح کرد. نخستین فرضیه این است که در جوامعی که به کندی تغییر میکنند، تحولات هویتی به شکلی نامحسوس و بطئی شکل میگیرد و منجر به چالش اجتماعی و تعارض نسلی نمیشود. در اینگونه جوامع دگرگونیهای کوچک و مستمر در واقع تداوم و ثبات اجتماعی در دراز مدت را در پی دارد. اما بهواسطه فناوری اطلاعات و ارتباطات، سرعت تحولات اجتماعی بسیار سریع است و این منجر به تغییر مشهود در هویت کسانی است که درگیر سپهر مجازی هستند. دلیل اصلی بسیاری از مشکلات اجتماعی و تعارضات نسلی را میتوان در این موضوع جستجو کرد.
فرضیه دیگری که میتوان مطرح کرد این است که در ساختار فرهنگی و اجتماعی جوامع کلاسیک، باورها، اعتقادها، ارزشها و اشکال تعلق به گروه نسل به نسل انتقال مییابد و تغییرات احتمالی در هویت بیشتر روبنایی و ظاهری است. به زبان ساده اسکلت خانه همان است، دکوراسیون داخلی و بزک ظاهر تغییر کرده است. اما در نتیجه فشار عظیم جامعه اطلاعاتی و بازسازی سریع هویتی افراد در فضای مجازی، توقع جدیدی از باورها، ارزشها و تعلق به گروه بهوجود آمده که زیربنای هویتی را دچار تغییر کرده است.
این تعارض، خود منجر به تعارض در ارزشها، باورها، اعتقادات و مفهوم تعلق به گروه میشود که به نوبه خود شکاف اجتماعی جدی در کشورهای مختلف جهان بهوجود آورده است. این تعارض و شکاف در کشورهای مختلف به صورتهای متفاوت بروز میکند.
فرضیه جذاب دیگر بر این نکته، تمرکز دارد که بخش بزرگی از هویت فرهنگی افراد ریشه در رنجها و شرایط نامطلوب تاریخی دارد. احساس همبستگی جمعی بیش از آنکه ریشه در خوشیها و پیروزیها داشته باشد، ریشه در شکستهای ملی و قومی دارد. قهرمانان ملی و قومی اغلب قهرمانان شکست خوردهاند. جوامع معدودی که در طول تاریخ خود را حفظ کردهاند، مانند ایرانیان، یهودیان، اسلاوها و ... بیشتر بهواسطه هویت برگرفته از رنج و شکست بقا یافتهاند. اکنون، در جامعه اطلاعاتی، این اولویت هویتی بیاهمیت شده است. تعریف شکست و پیروزی در فضای مجازی تغییر کرده و رنج و تحقیر در این فضا تقریبا بیمعنی است. این موضوع، خود منجر به تغییر مفهوم و ماهیت هویت شده است.
فرضیه دیگری که میتوان بیان کرد این است که هویت ریشه در تاریخ مشترک افراد دارد؛ ریشه در اشیاء و مکانها دارد. رویدادهای مهم تاریخی مانند جنگها، جشنها، مراسم، بازارها، سبک زندگی، زبان (مانند زبان پارسی)، یک کوه مشهور (مانند دماوند)، یک درخت (مانند سرو)، یک رنگ (مانند سرخ یا سبز) و ... مهمترین ارکان برساخت هویت ملی و قومی است. در فضای مجازی جغرافیا وجود ندارد و همه این اشیا تعریفی متفاوت مییابند که از بار معنایی و ارزشی خود تهی میشوند. بدین ترتیب، هویت مجازی به شکلی عمیق و جدی با هویت عینی متمایز است.
از سوی دیگر، میتوان این فرضیه را مطرح کرد که فضای مجازی ( و بهخصوص شبکههای اجتماعی) باعث شده است هویت افراد بر خلاف گذشته، ریشههای دوگانه داشته باشد؛ هویت عینی و هویت مجازی و این دو به تدریج در هم تنیده شده و خود به مفهوم جدید هویت تبدیل شده است. به عبارت دیگر، تعلق به گروه اجتماعی مشخص، یکی از شاخصههای شکلگیری هویت عینی در افراد است.
اما از سوی دیگر، بی تعلقی (و به تعبیری: تعلق به گروههای دائما در حال تغییر در فضای مجازی) شاخصه کلیدی هویت مجازی است. این دو وجه هویتی را نمیتوان در جامعه اطلاعاتی از هم جدا کرد. هویت عینی وابسته به جغرافیای مشخص و سلسله مراتب قدرت است. اما در فضای مجازی این دو کم رنگ میشود و هویت فردی به شدت سیال میشود و استقلال فردی جلوه بارزتری پیدا میکند.